حل بزرگترین چالش‌های زندگی

آیا مشکل اصلی را می‌شناسیم؟ مسئله اصلی ما، مشکل مالی است؟ بلد نبودن زبان است؟

نباید در زمین اشتباه، مبارزه و بازی کنیم. پس در حوزه‌های مختلف باید این مشکل اصلی را پیدا کنیم که جای اشتباهی، تلاش نکنیم و مطمئن باشیم که سر کار نیستیم.

در درس اول بزرگترین چالش (چه در زندگی، چه در یک پروژه یا حوزه) را پیدا خواهیم کرد: یعنی لحظاتی که به یک مانع تکراری می‌رسیم، در حالش تقلا هستیم، شکست می‌خوریم یا چیزی را از دست می‌دهیم.

این را باید به عنوان مبارزه با غول آخر بازتعریف کنیم: یاد خواهیم گرفت که چگونه چنین چالش‌هایی را نه به عنوان شکست بلکه به عنوان فرصتی برای تحول و ارتقا خود ببینیم.

در این درس یاد می‌گیریم که برای شکست دادن بزرگترین چالش‌ها باید روش مبارزه متفاوتی را پیش بگیریم: باید فن و هنر این جنگ را یاد بگیریم.

باید الگوها، ضعف‌ها و تریگرهای این مشکلات را پیدا کنیم تا اولین گام را با شفافیت و بینش عمیق‌تری برداریم.

شناسایی الگوها: تشخیص الگوها یا رفتارهای تکراری که به چالش مورد نظر مرتبط هستند. درک این الگوها می‌تواند به پیش‌بینی و کاهش مسائل پیش از تشدید آن‌ها کمک کند.

شناسایی نقاط ضعف و پاشنه آشیل چالش‌ موردنظر: تحلیل چالش برای کشف آسیب‌پذیری‌های آن. همان‌طور که در بازی‌ها، درک نقاط ضعف غول مرحله آخر حیاتی است، در زندگی نیز شناسایی بخش‌هایی که نقطه ضعف چالش روبریمان است، می‌تواند مزایای استراتژیک فراهم کند: ما از همان نقطه ضعف استفاده می‌کنیم تا آن را شکست دهیم.

تشخیص محرک‌ها: پیدا کردن اتفاقات یا رویدادها یا شرایط خاصی که چالش را تشدید می‌کنند. با آگاهی از این محرک‌ها، می‌توان استراتژی‌هایی برای اجتناب یا مدیریت مؤثر آن‌ها توسعه داد.

ما معمولاً رویارویی با مشکلات بزرگ را تقریباً دست خالی شروع می‌کنیم. لوازم و تجهیزات و منابع لازم را نداریم.

بامااما اما اما قبل از رویارویی با چالش، باید آماده و مجهز شویم.

در این درس یاد خواهیم گرفت که چگونه تجهیزات این چالش و مبارزه را جمع کنیم:

– با تقویت صفات درونی ضروری،

– با ساختن مهارتهای لازم،

– با به دست آوردن منابع موردنیاز،

– با متحد شدن با کسانی که به آنها همراه و یاور ما باشند،

– و هر آنچه که پیروزی ما را تضمین می‌کند.

نباید بی‌گدار به آب بزنیم. نباید برای حل مشکلات بزرگمان، وارد یک راه مه آلود بی انتها بشویم. در ابتدا، وضعیت ما هنگام رویارویی با مشکلات بزرگ اینگونه است:

اما باید یاد بگیریم یک مسیر طولانی مانند مسیر رویارویی با یک چالش بزرگ را باید به مراحل شفاف و مشخصی تبدیل کنیم.

در این درس یاد خواهیم گرفت که

۱- چگونه مراحل و گام‌های این بازی و مبارزه را مشخص کنیم،

۲- چگونه مواع و چالشهای هر گام را تشخیص دهیم؛ با در نظر گرفتن این نکته مهم که این  چالش در طول مسیر تغییر می‌کند

۳- و چگونه استراتژی و رویکرد خود برای حل این چالش متغیر و پویا، تطبیق دهیم.

به این جمله توجه کنید: “شکست، آخر بازی نیست”

هست! طبق آمار، بیشتر افرادی مانند ما و اطرافیان‌مان، بعد از شکست، بازی را ترک می‌کنند. بنابراین این یک واقعیت آماری است.

اما برای اقلیت کوچکی، شکست، آخر بازی نیست. برای برندگان و قهرمانان، شکست آخر بازی نیست.

اگر احساس می‌کنید جز این اقلیت هستید یا می‌خواهید مانند آنها عمل کنید، این درس برای شماست.

اگر هم احساس می‌کنید این صحبتهای انگیزشی، عملی نیستند، می‌توانید با نگاه انتقادی آن را امتحان کنید. شاید شد! شاید این تنها روزنه نور انتهای تونل باشد.

اگر چنین باوری دارید، یعنی احتمالاً آمادگی لازم برای دوباره برخواستن و فراتر رفتن از شکست را کسب کرده‌اید و وقت آن رسیده که روش انجام این کار را یاد بگیریم.

لازمه آن این است که:

۱- تامل: یاد بگیریم چگونه روی شکست‌ها و ناکامی‌هایتان تامل و فکر کنیم. ببینیم چرا نشد؟ چرا شکست خوردیم.

ببینیم چقدر ما مسئول و مسبب بودیم و چقدر از تقصیر مربوط به دیگران و جامعه و سیستم است.

۲- کشف: یاد بگیریم که درس‌ها و بینش‌های ارزشمند و غیرمنتظره‌ای را آشکار کنیم که تا قبل از آن به نظرمان اشتباه می‌آمدند و متفاوت از نظری هستند که الان داریم.

پس از اینکار یاد می‌گیریم که این بار متفاوت عمل کنیم و قویتر برخیزیم.

۳- شاید قویتر: (با اشاره به جمله نیچه می‌توان گفت) آنچه ما را نشکند، لزوماً ما را قویتر نمی‌کند. ممکن است ما را نکشد اما مار ضعیفتر کند. اما گاهی مشکلات، ما را قویتر می‌کنند. قهرمانان و جنگجوها با مشکلات قویتر می‌شوند.

در این درس همچنین کشف خواهیم کرد که چگونه حتی سخت‌ترین فقدان‌ها و ناکامی‌ها می‌توانند به رشد و تحول و پیروزی نهایی تبدیل شوند و مثالهای واقعی متعددی را بررسی خواهیم کرد.