اینجا جواب سوالهایمان را پیدا می‌کنیم، سوال می‌پرسیم و از خودمان صحبت می‌کنیم.

آخرین خبرهای فلوئنت Forums کتاب‌های انگلیسی کتاب Sapiens نوشته Yuval Noah Harari

  • کتاب Sapiens نوشته Yuval Noah Harari

    نوشته شده توسط سامان s  در روز ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ در ساعت ۱۰ و ۵۶ دقیقه

    پیش نوشت: هیوا ازم خواست در مورد یکی از کتاب هایی که به زبان انگلیسی خوندم مطلبی بنویسم و تجربه خودمو بگم. با خودم فکر کردم برای هدفی که هیوا دنبال میکنه و دوستانی که ممکنه این مطلب رو بخونن شاید مفیدتر باشه که تجربه مو از زبان همون آدمی که تازه اولین کتاب نسبتاً حجیم انگلیسیشو خونده بنویسم. یعنی در حالت نسبتاً “داغ”(در مقابل حالت “سرد”. یعنی زمانی که زمان زیادی از اون تجربه گذشته باشه)

    خوشبختانه مدت کوتاهی بعد از تمام کردن این کتاب تجربه ام رو درباره اش نوشته بودم(تیرماه 98). پس برای اولین مطلبی که اینجا می نویسم احتمالاً اون نوشته ی مفیدتری باشه.

    این کتاب در مورد تاریخ بشر هست. مرور مختصری بر تاریخ چند ده هزارساله بشر. چون با یک سرچ ساده میتونین در مورد کتاب اطلاعات به دست بیارین و نظرات دیگران رو هم در موردش بخونین، من چیز دیگه ای در موردش نمیگم و فقط به نقل تجربه خودم از خوندن این کتاب می پردازم(به عنوان کسی که دنبال یادگیری زبان انگلیسیه)

    اون نوشته رو بدون تغییر اینجا میذارم:

    شاید کمی مایه تعجب باشد که از اولین کتابی که به زبان انگلیسی خوانده ام بنویسم اما حداقل به دو دلیل تصمیم گرفتم در اینجا در موردش بنویسم:

    اول اینکه حال خودم خوب است که بالاخره یک کتاب انگلیسی را از اول تا آخرش! مطالعه کردم و گفتم شما را هم در این حال خوبم شریک کنم.

    دوم اینکه فکر می کنم چند تا فایده به حالم داشته است که شاید دانستنشان برای دوستانی که انگلیسی خواندنشان در شرایط مشابه من است مفید باشد.

    روزی که این کتاب را شروع کردم نهایتاً حدود سه یا چهار هزار کلمه انگلیسی بلد بودم. دستور زبانم افتضاح بود و ترتیب جملات انگلیسی را با جمله (I go to school every day) به خاطر می سپردم :). کمی تلفظ کار کرده بودم و وضع تلفظم بد نبود. مهارتهای چهارگانه ی زبانم، بجز خواندن(که آن هم چندان تعریفی نداشت)، در وضعیت قابل قبولی نبود و نیست.

    قبل از این کتاب، برخی متن ها یا قسمتی از بعضی مقالات و تعدادی کتاب داستان(در رده سنی الف:) ) خوانده بودم. اتفاقی که موقع خواندن این متون برایم می افتاد خارج از این چند مورد نبود:

    – یکی دو خط اول را می خواندم و وقتی با چندین کلمه که معنایشان را بلد نبودم مواجهه می شدم، متن را ول می کردم.

    – بعد از مواجهه با اتفاقات بند قبلی، به خودم میگفتم کمی صبور باش، احتمالاً پاراگراف های بعدی به این سختی و غریبگی نیستند. پاراگراف اول یا دوم را با زور و زحمت ترجمه می کردم و معمولاً حدسم غلط بود و پاراگراف بعدی هم به همان سختی بود!.این بود که باز هم متن را ول می کردم.

    – متنی را شروع می کردم و احساس می کردم که چندان سخت هم نیست و سعی می کردم جلو بروم. بعد از یکی دو صفحه و با توجه به مراجعات مکرر به فرهنگ لغت، خسته می شدم و حوصله ی ادامه دادن نداشتم. متن را ول می کردم.

    – داستانهای رده سنی الف را می خواندم و جلو می رفتم و کمتر سراغ فرهنگ لغت می رفتم، اما بارها با خودم می گفتم چه فایده! هدف تو که خواندن این خزعبلات نیست.برو سراغ کتابها و حوزه هایی که همیشه می خواستی بخونی!.گاهی با هر بدبختی ای بود ادامه میدادم و گاهی متن را ول می کردم.

    – حالت های دیگری هم بود ولی معمولاً به همان “متن را ول می کردم” ختم می شدند.

    چند ماه پیش، کتاب Sapiens هراری را شروع کردم و مدت زیادی از تمام کردنش نگذشته است. در روزها و هفته های اول ،تقریباً همه ی حالتهای بالا را با هم تجربه می کردم :) ولی تنها تفاوت این بود که با خودم می گفتم یا تمامش می کنی یا برای همیشه زبان خواندن را کنار می گذاری. مسخره تو که نیستیم بابا جان! شبیه این معتادهای بی اراده شده ای که هی ترک می کنن و هی می کشن، آخرشم نمی فهمن پاکن یا معتاد.

    به هر حال هر طوری که بود ادامه دادم.فکر می کنم یکی از مواردی که در ادامه دادن خیلی کمک کننده بود، علاقه ام به کتاب سَپیِنس هراری و بحث های مطرح شده در آن بود. وسط های کتاب بودم که یک ویدیوی تد هم این تجربه ی منو تائید کرد برام.یعنی باید راهی پیدا کنیم که از پروسه ی یادگیری زبان لذت ببریم.مثلاً کتابی که خیلی دوست داریم بخونیم یا فیلم و سریالی که علاقه زیادی داریم.

    احساس می کنم بعد از تمام کردن این کتاب این اتفاقات خوب برایم افتاده:

    ترسم از متون انگلیسی ریخته. الان دیگه بخاطر ترس یا بی حوصلگی نیست که متنی رو ول می کنم و فقط اولویت هام هستن که تصمیم می گیرن.

    کمی از کمال طلبی بیمارگونه م در حوزه مهارت زبان انگلیسی فاصله گرفتم و همین باعث شده که راهم برای ادامه هموارتر بشه.

    اعتماد به نفسم برای رفتن سراغِ کتاب هایی که قبلاً ترجمه ی فارسی اونها رو نخوندم بیشتر شده.

    هرجا صحبت از زبان انگلیسی میشه میتونم با بادی در غبغب بگم که انسان خردمندِ پانصد و هفتاد صفحه ای تونو به انگلیسی خوندم :)

    فهمیدم که نیک گرگین، چه ترجمه ی خوبی از این کتاب انجام داده و چقدر سختی کشیده!

    لغات زیادی به دایره واژگانم در انگلیسی اضافه شدن که چرخه ی مثبت یادگیری رو برام بهتر می چرخونن.

    لغات جدید رو توی متن یاد گرفتم که از یادگیری جزیره ای لغات موثرتر و ماندگار تره.

    موارد دیگه ای هم هستن که بعداً اگر خواستین براتون میگم:)

    تمام کردن این کتاب چند ماهی طول کشید به خاطر مشغله های دیگرم، اما در مجموع پنجاه و نه روز مشغول خواندنش بوده ام. در روز به طور میانگین یک الی یک ساعت و نیم. بخش اول را همراه با فایل صوتی جلو می بردم ولی بعد از بخش اول، بیخیالِ فایل صوتی شدم چون تمرکزم رو از فهمیدن متن می گرفت و می برد روی تلفظ واژگان(آخه من دو تا کار رو با هم نمی تونم هندل کنم!). البته سرعتِ خوانش متن هم در ول کردنش بی تاثیر نبود(با اینکه روی دور کند گوش میدادم و صدای گوینده شبیه غول های ته غارها به گوشم می رسید!).

    میانگین سرعت مطالعه ام در نیمه اول کتاب بسیار پائین تر از نیمه دوم بود(بخصوص در چند بخشِ اول، آنقدر کند بود که فکر می کردم یک سال طول می کشد تا کتاب را تمام کنم).

    در صفحات اولیه، وسواس عجیبی برای فهمیدن و ترجمه کردن کلمه به کلمه ی متن داشتم و اگر واژه ای را از قلم می انداختم فکر می کردم اتفاق بسیار بدی افتاده است!. اما با اصرار دوستان:) کمی از گیر دادن به کلمات فاصله گرفتم و اگر یک پاراگراف را به خوبی می فهمیدم دیگر سراغ همه ی کلمات نمی رفتم.

    در پایان امیدوارم به حول و قوه ی الهی، مسیر یادگیری زبانم رو که صرفاً به دلیلِ احساس نیاز برای خواندنِ کتابهای مورد علاقه ام آغاز کرده ام ادامه دهم :)

    هیوا شم پاسخ داد 3 سال، 7 ماه پیش 2 اعضا · 3 پاسخ‌ها
  • 3 پاسخ‌ها
  • هیوا شم

    مدیر کل
    روز ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ در ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه

    سلام جان، آره دمت گرم که خواهش منو قبول کردی و نوشتی

    چقدر هم خوب نوشتی تجربه ات رو. واسه من و بقیه خیلی میتونه مفید باشه.

    میدونم خیلی اهل مطالعه هستی (هر چند شاید راضی نباشی خودت)

    و کسی که اهل مطالعه ست مشتاقه که به زبان اصلی (که خیلی وقتها انگلیسی هست) هم کتابهای مورد علاقه ش رو بخونه.

    توی وبلاگت هم کلی کتاب معرفی کردی (لینک)

    تجربه خواندن اولین کتاب رو هم که در وبلاگت نوشته بودی برای خودم خیلی جالب بود (لینک)

    یک کتاب خیلی خوب هم ترجمه کردی: “
    کتاب سکوت در عصر سر و صدا

    توی وبلاگت هم در موردش نوشتی (+) محمدرضا هم در روزنوشته ها معرفیش کرد (+)

    (چقدر لینک گذاشتم! :)) )

    خلاصه دمت گرم

    • سامان s

      عضو
      روز ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ در ساعت ۱۷ و ۱۳ دقیقه

      مخلصم هیوا.

      البته خودت میدونی که در حوزه یادگیری زبان انگلیسی، خواسته تو برای من نقش دستور داره.

      آره چقدر لینک گذاشتی :) و الکی و از سر لطف ازم تعریف کردی.

      من قبل از نقل از این تجربه، نوشته های تو و میلاد رو خوندم. و میدونم که فضای نوشته من با چیزی که شاید مد نظر تو بود متفاوت باشه. اما در لحظه نوشتنش احساس میکردم برای دوستانی که دارن زبان یاد میگیرن(مثل خودم) اینطور نوشتنش مفید تر باشه.

      به هر حال ببخشید. و سعی میکنم اگه بازم تونستم بنویسم به اون چارچوبها وفادارتر باشم.

      • هیوا شم

        مدیر کل
        روز ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ در ساعت ۱۸ و ۱۴ دقیقه

        مواردی که نوشتی از نظر من عالی بود

        مرسی

        اینم یادم رفت بگم. واقعاً کتابی که برای شروع انتخاب کردی (Sapiens) کتاب راحتی نیست

        هم کلمات غیر عمومی زیادی داره

        هم موضوع خاصی داره

        هم تعداد صفحات کتاب بالاست

        ولی نحوه روایت دکتر حراری جذابه. آدمو با خودش همراه میکنه.

برای پاسخ دادن ورود کنید.

ثبت گزارش
 
[contact-form-7 id="56866" title="فرم تماس 1"]