Adjectives – صفت‌ها

long
– بلند و طولانی

short (#long)
– کوتاه

tall
– دراز و بلند

short (#tall)
– کوتاه

wide
– پهن

narrow
– باریک

big
/large
– بزرگ

small
/little
–کوچک

slow
– کند

fast
– تند

hot
– داغ

cold
– سرد

warm
– گرم

cool
– سرد

new
– تازه

old (# new)
– کهنه

young
– جوان

old (# young)
– پیر

good
– خوب

bad
– بد

wet
– خیس

dry
– خشک

sick
– بیمار

healthy
– سالم

loud
– صدای بلند

quiet
– ساکت

happy
– خوشحال

sad
– غمگین

beautiful
– زیبا

ugly
– زشت

deaf
– کر

blind
– کور

nice
– خوب

mean
– بدجنس

rich
– پولدار

poor
– فقیر

thick
– ضخیم

thin
– نازک

expensive
– گران

cheap
– ارزان

flat
– صاف

curved
– انحنادار

male
– مرد

female
– زن

tight
– تنگ

loose
– شل

high
– مرتفع/بلند

low
– کوتاه

soft
– نرم

hard
– سخت

deep
– عمیق

shallow
– سطحی

clean
– تمیز

dirty
– کثیف

strong
– قوی

weak
– ضعیف

dead
– مرده

alive
– زنده

heavy
– سنگین

light (#heavy)
– سبک

dark
– تاریکی

light (#dark)
– روشنایی

nuclear
– هسته‌ای

famous
– مشهور

تمرین

چند مورد از این صفت‌ها را پشت یک اسم قرار دهید و حاصل را که یک عبارت اسمی (صفت و موصوف) است کامنت کنید. مانند

strong man.
dead tree.
dark night.
clean house.

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. “A lovely little old rectangular green French silver whittling knife”

    – About the royal order of adjectives:
    People learning English must memorize what is sometimes called “the royal order of adjectives” – opinion-size-age-shape-color-origin-material-purpose noun – and then make decisions about which adjectives fit into which categories. Teachers of English as a second language encourage students to remember the acronym OSASCOMP.
    [https://www.csmonitor.com/The-Culture/In-a-Word/2021/0921/Explaining-the-royal-order-of-adjective-placement]

    1. توصیه جدی شده قاعده بالا برای ترتیب قرارگیری صفات در توصیف یک اسم، چه در گفتار و چه به ویژه در نوشتار رعایت شود! (البته لطف فرموده و قدری انعطاف در رعایت این قاعده ی به اصطلاح طلایی اما عریض و طویل را هم مجاز دانسته اند!)
      به نظر میرسد به طور کلی در این قاعده صفاتی که به بیانی درونی تر و ذاتی تر
      (more inherent)
      هستند، در مقایسه با صفاتی که نسبتا غیرذاتی تر و عارضی تر بوده و به صفات ذاتی تر افزوده میشوند، نزدیکتر به اسمی که توصیف میشود قرار میگیرند.

      خوشبختانه در زبان فارسی نیز مشابه این قاعده عملا به نوعی وجود داشته و در موارد متعددی خودبه خود در نوشتار و حتی گفتار رعایت میشود.
      با این وجود اگر کسی احیانا راه بهتری برای به یادسپاری این قاعده به گونه ای که در عمل به طور خودبه خودی به کار برده شود میداند لطفا بیان دارد.