...

گرامر مبتدی- میزان کاربرد و فراوانی زمان افعال در زبان انگلیسی

زبان انگلیسی، ۱۲ زمان مختلف دارد. برای مثال، یکی از این زمانها، آینده کامل استمراری (will have been traveling) است. اما آیا واقعاً یادگیری چنین زمانی ضروری است؟ به هیچ عنوان.

طبق معمول، دغدغه ما این است که زمانهای کاربردی تر و رایج تر را یاد بگیریم. خوشبختانه ما آمار و اطلاعات کاملی در مورد این موضوع داریم.

میزان کاربرد و فراوانی زمان افعال در زبان انگلیسی

سال ۱۹۶۹ یک پژوهشگر به نام دکتر کرامسکی، دانش آموخته رشته لغت شناسی ایرانی و انگلیسی در دانشگاه چارلز پراگ، تحقیقات و بررسی های وسیعی را درباره میزان کاربردی بودن و فراوانی افعال زبان انگلیسی انجام داد. ما در این بخش، خلاصه ای از نتایجی که ایشان پس از سالها تحقیق انجام دادند را به صورت ساده توضیح می دهیم (اگر مایل بودید می توانید لینک اصلی آن مقاله علمی را اینجا ببینید).

رایج ترین زمان، حال ساده یا Simple Present است. در واقع، ۵۷% موارد ما از زمان حال ساده استفاده می کنیم (شاید بدیهی به نظر برسد چون داریم در زمان حال زندگی میکنیم).

گذشته ساده با ۱۹.۷% و آینده ساده با ۸.۵% دو زمان بعدی هستند. با این حساب، این سه زمان حدود ۸۶% زمانها را شامل می شود.

این درصد، برای ۵ زمان رایج، ۹۷% است. تمام ۷ زمان دیگر (که بسیار سخت تر هم هستند)، فقط ۳ درصد موارد را شامل می شوند.

اجازه بدهید جدول ۵ زمان رایج و کاربردی با فراوانی ۹۷% را در جدول زیر ببینیم:

#زمان فعلدرصد پوشش
۱Simple Present (حال ساده)۵۷.۵۱%
۲Simple Past (گذشته ساده)۱۹.۷%
۳Simple Future (آینده ساده)۸.۵%
۴Present Perfect (حال کامل)۶.۰%
۵Present Progressive (حال استمراری)۵.۱%

سه زمان ساده (حال ساده، گذشته ساده و آینده ساده) سه اولویت اول ما برای یادگیری هستند. خوشبختانه یادگیری آنها هم سریع و ساده است.

دو اولویت بعدی ما برای یادگیری، حال کامل و حال استمراری هستند.

از طرفی، تا وقتی نیاز واقعی و ضروری وجود نداشته باشد لازم نیست سراغ ۷ زمان دیگر برویم که اتفاقاً یادگیری آنها سخت و زمانبر است و کاربرد آنها بسیار کم است.

در ادامه، سراغ یادگیری این سه زمان می رویم.

خواندن بخش بعد، اختیاری و غیر ضروری است.

نسبت سه زمان ساده (حال، گذشته و آینده) در سفه حوزه مختلف

دکتر کرامسکی، پژوهش‌ها و بررسی‌های خود را در سه حوزه مختلف تکرار کردند: انگلیسی شفاهی (Spoken English)، داستان (ّFiction) و متون تخصصی (Specialized texts).

فراوانی زمان حال ساده، گذشته ساده و آینده ساده برای هر کدام، در نمودار زیر آورده‌ایم:

اگر اطلاعات را به شکل جدول بهتر درک می‌کنید، می‌توانید به جای نمودار بالا، از اعداد جدول پایین استفاده کنید:

زمانانگلیسی شفاهی (گفتارها)داستانمتون تخصصی
حال۶۸.۹%۴۰.۳%۸۷.۱%
گذشته۲۲.۴%۵۷.۶%۸.۷%
آینده۸.۷%۲.۱%۴.۳%

منطقی است که در انگلیسی شفاهی و محاوره ای، بیشتر درباره حال صحبت کنیم. در داستان‌ها هم از آنچه اتفاق افتاده (گذشته ساده) بیشتر گفته می‌شود. زمان آینده در هر سه حوزه، کمترین کاربرد را دارد. (بین ۹% و ۲%)

در درس‌های بعد، سه زمان اول (حال ساده، گذشته ساده و آینده ساده) را یاد می‌گیریم.

تمرین

کاربرد عملی این درس برای شما چیست؟ چه نکته جالبی به ذهنتان می‌رسد که در بعضی از موسسات و مراجع آموزش زبان، به آن توجهی نمی‌شود؟ لطفاً نظرتان را کامنت کنید.

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. برای من فراوانی کاربرد زمان حال جالب بود بخصوص توی ۲ حوزه که بنظر کاملا متفاوت میرسه. حوزه شفاهی و گفتاری که معمولا صحبتای عادی و عامیانه است و حوزه تخصصی که صحبتهای آکادمیک هست.
    این فراوانی کاربرد زمان حال، منو یاد این توصیه هایی که میگن “در زمان حال زندگی کنید” هم میندازه :)

  2. معمولا اکثر موسسات و بدتر از آن اکثر کتاب های و محموعه های یادگیری زبان تمام زمان ها را در همان ترم های ابتدایی تدریس می کنند. دلیلش هم این است که آن ها بیشتر به ترتیب ارائه محتوای گرامر پایبند هستند تا فراوانی و میزان کاربرد برای زبان آموز

  3. اینکه با یادگیری ۵ زمان رایج تا ۹۷ درصد کارمون راه میفته خیلی عالیه ولی از زمانهای دیگه هم نباید غافل شد چون کاربردهای خاص خودشون رو دارند .

  4. نکته این درس برای من اینه که اول واجبات رو یاد بگیریم. واجباتی که حدود ۹۷ درصد رو شامل میشند. بعضی کتاب ها یا موسسات به فعل ها که میرسند یه دیتاشیتی از فرمول تمام زمان های مختلف افعال در اختیار ما میذارند و بدون توجه به اصل فراوانی هر کدام، زبان اموز را درگیر یادگیری مسائل بیخود و کم اهمیت میکنند.

  5. با سپاس از توضیحات و آمار قابل تامل ارائه گشته؛

    البته زمانهای دیگر نیز گهگاه در گفتار و نوشتار و در جای خود کاربرد دارند. چنان که اگر تاکید بر معنای مورد نظر بوده و با گرفتن حس و حالشان چند نمونه از آنها مرتب تکرار و یادآوری شود یادگیری آنها هم سخت نخواهد بود.

    مثلا همین زمان آینده در گذشته کامل استمراری:
    She said that she would have been speaking in the conference by 4.00.
    او گفت وی تا ساعت چهار بعد از ظهر در حال سخنرانی خواهد بود.
    ما مشابه این گونه جملات را در زبان فارسی هم به کار میبریم.
    در واقع اگر اشارات معنایی که در افعال کمکیِ
    would, have, been
    هست به درستی درک شده و مفهوم شکل استمراری افعال با استفاده از
    ing
    در ذهن جا افتاده باشد، استفاده از زمان آینده در گذشته کامل استمراری، با وجود عنوان عریض و طویلش، ساده خواهد بود و ذهن میتواند بدون درگیر شدنِ مشکل-ساز در شکل و ساختار و قواعد دستور زبانیِ مربوط، بر اساس مفهومی که میخواهد برساند در عمل آن را بسازد.

    در واقع به نظر میرسد زمانهای اصلی را میتوان زمانهای حال ساده، حال استمراری، گذشته ساده، گذشته استمراری، گذشته بعید، آینده ساده و آینده در گذشته فرض کرد. در صورت تسلط بر این هفت زمان (با تاکید بر معنای هر یک از آنها، اشکال افعالشان و افعال کمکیِ مربوط و اشارات معنایی که هر یک از آن افعال کمکی و ترکیباتشان در خود دارند) بقیه زمانها، که به بیانی زمانهای ترکیبی هستند، را میتوان در ذهن ساخت.
    بدین ترتیب یادگیری زمانهای دیگر سخت نبوده و اصلا استفاده از آنها میتواند نوعی تمرین ذهنی مفید همچنین برای تسلط بر زمانهای اصلی باشد.
    اگر زمانهای اصلی و مضمون هر یک از افعال کمکی و اشارت معنایی که هر یک از اینها در خود دارند مرحله به مرحله در ذهن جا بیافتد یادگیری بقیه زمانها، که جز حاصل انواع ترکیبات اینها نیستند، در عمل سخت نخواهد بود.

    – مشکلی که در آموزش اینها هست این است که به جای تاکید بر فهم بنیادی و عمیق اینها و تلاش برای جا انداختنشان در ذهن با تمرین و تکرار “با تاکید بر معنا” و بدون طی مقدمات قبلی (مانند لزوم تسلط کافی بر آن ۷ زمان و اشکال افعال و افعال کمکیِ مربوط در هر یک از آنها)، از همان نخست بر شکل و ساختارِ ظاهرا پیچیده و گیج کننده اینگونه زمانهای ترکیبی تکیه میکنند و آنگاه از آموزنده میخواهند با سرمشق قرار دادن آن ساختار دستوری و به تعبیری فرمایشی، در ذهنش سخن بگوید و بنویسد! کاری که عملا روان سخن گفتن و مطلب نوشتن را ناممکن میکند. در واقع آن شکل آموزش، با تاکید بر شکل و صورت و بازیهای بیهوده و وقت-گیرِ شکلی به جای تلاش برای جاانداختنِ عمیق و گام به گامِ مفهوم و معنا و اشارات معنایی، بیشتر به درد تست زدن و امتحان پاس کردن و مدرک کاغذی گرفتن میخورد تا استفاده واقعی.
    البته در بقیه زمینه ها هم متاسفانه این مشکل عمیق و رایجِ صورت-گرایی وجود دارد.

    به هر صورت اگر به قول معروف سُرنا را
    از سر گشادش نزنند و نخست مفاهیم بنیادی در این زمانها و افعال کمکیِ مربوط را در ذهن آموزندگان عمیقا و گام به گام با تکرار و تمرین و استفاده از عبارات و جملات الگو جا انداخته و در وهله بعد و در جای خود ساختار را هم به روشنی بیان کنند مشکل حل است.
    چنان که در صورت جا افتادن مفاهیم اصلی و تکرار و تمرین، یکی دوبار اشاره به ساختار کافی خواهد بود و اصلا آموزنده خودش میتواند ساختار را استنباط کند و نیازی به حفظ کردن مصنوعیِ شکل و ساختار نخواهد بود.
    مشکل اما این است که در بسیاری آموزشگاهها و مدارس در این مورد هم بسان خیلی موارد دیگر تاکیدشان بیشتر بر شکل و صورت و بازیهای شکلی بوده، سُرنا را از سر گشادش زده و راه را برعکس میروند. در واقع میشود نوعی بازی و سرگرم شدن با بازیهای پرطمطراق و تکراری و خسته کننده شکلی به جای پرداختن عمیق و جدی و چه بسا جذاب و خلاقانه به معنا و محتوا. البته این مشکل فقط محدود به آموزش زبان و برخی آموزشگاههای زبان هم نبوده و از قضا خیلی از آموزندگان نیز عملا همین را میخواهند…! چنان که متاسفانه باید گفت: “بیله دیگ، بیله چغندر!” هرچند که خوشبختانه دیگر آن گونه روشهای کهنه و شکل-گرایانه به ویژه در عرصه آموزش زبان در زمانه ما جواب نمیدهند.

    با عرض پوزش، چون پرسیده شده بود نکاتی که در این باره به نظر رسید بیان شد.

    1. آفرین کامیار عزیز. نکات خوبی رو گفتی.
      یه مثال بزنم.صحبت کردن آقای روحانی رو دیدی؟
      طوری بود که داشت فکر میکرد انگار از توی یه سبد میوه میخواد کدوم رو انتخاب کنه،؟
      یادگیری تمام این زمان ها اینجوریه،
      یعنی وقت گیره اما کارایی نداره.
      البته اون صحبت کردن آقای روحانی مربوط به تمرین نکردن هست.
      اما یادگیری این زمان ها که کارایی کمی داره هم مشابه نمونه.
      بعدش آره، علت اصلی ضعف همه ماها همین آموزش نادرست هست که گفتی
      اما اینجا یعنی ایران فلوئنت. روش زبان آموزی دقیق و کارشناسی شده رو داریم و این مهمترین نکته این تیم آموزشی هست.
      به همشون میگم ایول.

  6. تصور اشتباهی که وجود داره اینه که هرچقدر چیزای پیچیده‌تر و سخت‌تر بیشتری بلد باشیم بهتره در صورتی که شاید اصلا لزومی نباشه روی بعضی قواعد وقت بزاریم و بهینه‌تره که چیزای کاربردی‌تر رو یاد بگیریم اینجوری حتی ممکنه زبان توی زندگیمون کاربرد بیشتری پیدا کنه

  7. اصل پارتو اینجا صدق می کنه. با یادگرفتن یه بخش مهمتر، بخش زیادی از کارم راه می افته. و این برای من کافیه چون من قصد ندارم مدرس زبان بشم که گرامر رو کامل بدونم، همونطوری که خیلی از ماها گرامر فارسی رو هم صد در صد بلد نیستیم.

  8. تو موسسات زبان تا جایی که من میدونم این نگاه آماری وجود نداره و همین جالب بود. اونجا همه چیز فریز شده است یعنی یکسری گرامر هارو باید بخونی و. سعی کنی یاد بگیری در صورتی که با وجود این آمار مشخص میشه بعضی جاها صرفا اتلاف وقت و انرژی بوده

  9. با درود:
    این مورد به ذهن من می رسد که بیشترین زمان یادگیری رو باید به سه زمان ساده (حال، گذشته و آینده) اختصاص بدم.
    علاوه بر این، من معتقدم که آموزش زبان باید بیشتر بر کاربرد زبان در دنیای واقعی تمرکز کند. به جای اینکه فقط بر روی قواعد و ساختارهای دستوری متمرکز شود، زبان‌آموزان باید فرصتی برای تمرین استفاده از زبان در موقعیت‌های مختلف داشته باشند. این کار به زبان آموز کمک می‌کند تا با اعتماد به نفس بیشتری از زبان انگلیسی در زندگی روزمره خودش استفاده کند.

  10. این نگرش آماری نکته جالبی رو یادآور میشه. اینکه ما همیشه باید چیزهایی رو انتخاب کنیم و چیزهایی رو رها! و نمیتونیم همه چیز رو با هم داشته باشیم.

  11. نکته جالبی که واسه من وجود داشت این بود من قبلا طبق شنیده ها و توصیه هایی که بهم شده بود اول از همه چیز میرفتم سراغ یادگیری گرامر کامل همه زمان ها و این موضوع باعث میشد خیلی برام سخت و ملال آور بشه. ولی الان که میبینم ۹۷ درصد مواقع فقط ۵ زمان که اتفاقا آسونتر از بقیه هم هستن استفاده میشه حس خیلی خوبی بهم توی یادگیری میده :)))

ثبت گزارش
 
[contact-form-7 id="56866" title="فرم تماس 1"]