چرا یادگیری زبان را با کلمات پایه باید شروع کنیم؟
اجازه بدهید صحبتمان را با یک مثال واقعی شروع کنیم.
فرض کنید با یک کتاب یا فیلم انگلیسی زبان سر و کار دارید. مثلاً دارید صفحه ۲۵ از رمان Great Gatsby را میخوانید.
یا سکانسی از فیلم ساخته شده بر اساس این رمان را نگاه میکنید:
در اینجا کلیپ آخر، جورج مایکل، خواننده شهیر انگلیسی حضور دارد. خواننده آهنگ معروف Careless Whisper که شاید شما را یاد کارتون آنشرلی بیندازد:
هر محتوای انگلیسیای، از جمله این کتابها، فیلمها یا ترانههای انگلیسی مورد علاقهمان، حامل داستانها و آموختهها و مضامین هنری جذابی هستند که یادگیری زبان انگلیسی را برای ما به یک هدف بزرگ و ارزشمند تبدیل میکند.
همه این محتواها، از تعدادی کلمه تشکیل شدهاند. پس بدیهی است اول باید تعدادی کلمات مهم یاد بگیریم.
از طرفی، در ابتدای راه ما هنوز گرامر بلد نیستیم یا نمیتوانیم جملات و عبارات را متوجه شویم. اما از عهده کلمات به راحتی برخواهیم آمد. پس منطقی است که اول با کلمات شروع کنیم: کلمات ساده و پایه.
اما این کلمات ساده و پایه، کدامها هستند؟
کلمات پایه کدام کلمات هستند؟
کلمات پایه، کلماتی هستند که بسیار پرکاربرد هستند و همچنین، به تنهایی (بدون عبارت و جمله) و به کمک تصویر و عکس قابل فهم هستند را کلمات پایه به حساب میآوریم.
قبل از یادگیری کلمات، این دو موضوع را روشن کنیم:
۱- در هر سطح دقیقاً کدام کلمات را باید یاد بگیریم؟ و وقت و انرژی خود را صرف کدامها نکنیم؟
۲- این کلمات را چگونه یاد بگیریم؟ که آنها را بتوانیم در عمل برای اهدافی که بالاتر به آنها اشاره کردیم استفاده کنیم.
خوشبختانه الان جواب هر دو سوال را داریم.
بنابراین اشتباهات رایج ما هم مربوط به همین دو مورد است:
- کلمات کمکاربرد یاد میگیریم
- آن هم با روش ناکارآمد
در ادامه این مشکل اول را بیشتر توضیح میدهیم و راهکار آن را هم میگوییم.
مشکل ۱) یادگیری کلمات کمکاربرد
بسیاری از ما برای یادگیری کلمات جدید، از کتابهای لغت یا به اصطلاح vocabulary استفاده میکنیم (برای مثال، کتاب ۵۰۴ یا ۱۱۰۰ کلمه بارونز).
چنین کتابهایی، تعداد زیادی از کلمات زبان انگلیسی را با توضیح و مثالهای متعدد و گاهی همراه با ترجمه آوردهاند. اما سوال اول این است که آیا این کلمات کاربردی هستند و ارزش یاد گرفتن دارند؟
اگر بخواهیم کلیتر به موضوع نگاه کنیم، باید بدانیم بهتر است اول کدام کلمات را یاد بگیریم؟ کدامها را نباید یاد بگیریم؟
بیایید فرض کنیم قرار است ۲۰۰۰ کلمه یاد بگیریم. دو حالت اغراق شده زیر را در نظر بگیرید:
۱) میتوانیم ۲۰۰۰ کلمه از رایجترین کلمات زبان انگلیسی را انتخاب کنیم که حدود ۸۰% (و در برخی موارد تا ۹۶%) متون و صحبتهای زبان انگلیسی را پوشش میدهند.
۲) میتوانیم ۲۰۰۰ کلمه کمکاربرد را انتخاب کنیم، به طوری که حتی ۱% را هم پوشش ندهد.
بنابراین منطقی است که اول باید کلمات پرکاربردتر را یاد بگیریم.
اما این نکته ساده، در غالب کتابها و منابع زبان رعایت نمیشود. برای نمونه، پرفروشترین کتاب گرامر نیم قرن اخیر یعنی کتاب Grammar in use و کتاب معروف مربوط به کلمات یعنی ۵۰۴، در درس اول کلماتی مثل oath را میآورند که حتی جزء چند هزار کلمه اول پرکاربرد زبان انگلیسی نیستند.
حالا درباره این که کدام کلمات، پرکاربرد هستند و چگونه آنها را بدون نیاز به ترجمه، به درستی یاد بگیریم، صحبت میکنیم.
اول کدام کلمات را یاد بگیریم؟
ما دنبال این هستیم که با کمترین زحمت و زمان، بیشترین نتیجه ممکن را بگیریم. برای این کار، از یک اصل مهم در اقتصاد استفاده میکنیم که توسط یک اقتصاددان ایتالیایی ارائه شده است.
اصل پارتو: بیشترین نتیجه با کمترین زحمت
طبق اصل پارتو یا قاعده بیست هشتاد، ۲۰% علتها، ۸۰% نتایج را موجب میشوند. برای مثال، ۲۰% مردم، ۸۰% کالاهای مصرفی دنیا را استفاده میکنند. هزاران مثال مشابه دیگر هم میتوان زد. یا مثلا ۸۰% درآمد فلان شرکت از ۲۰% کالاهایش است.
این اصل در زمینه یادگیری زبان هم کاربردهای زیادی دارد. برای مثال طبق این اصل ۲۰ درصد کلمات زبان انگلیسی، ۸۰ درصد کتابها و فیلمها و مکالمهها و.. را پوشش میدهند. مشابه این نسبت را میتوان در مورد گرامر و بخشهای دیگر زبان هم گفت.
بنابراین اهمیت کلمات یکسان نیست. به عنوان مثال کلمه mother به معنی مادر در انگلیسی، ۷۹ برابر niece به معنی “فرزند مؤنث خواهر/برادر” به کار برده می شود. یا کلمه the به تنهایی ۷ درصد محتوای یک کتاب یا فیلم را تشکیل میدهد.
البته این عددهای ۲۰ و ۸۰ میتوانند کمتر و بیشتر شوند اما قاعده کلی این است که با دانستن تعداد کمی از کلمات مشخص (مثلاً هزار کلمه)، درصد زیادی (مثلاً سه چهارم) از کلمات یک کتاب یا فیلم را متوجه میشویم.
خوشبختانه تحقیقات بسیار گستردهای به وسیله کامپیوتر بر روی میلیاردها کلمه شامل متن کتابها، فیلمها و برنامههای تلویزیونی، روزنامهها، اینترنت و غیره انجام شده و آمار دقیقی از فرآوانی و میزان کاربردی بودن کلمات در اختیار داریم.
نتایج این تحقیق را میتوانید در جدول زیر ببینید:
تعداد کلمه | سطح پوشش |
---|---|
۱۰ | ۲۳.۷% |
۱۰۰ | ۴۹.۰% |
۱۰۰۰ | ۷۲.۰% |
۲۰۰۰ | ۷۹.۷% |
۳۰۰۰ | ۸۴.۰% |
۴۰۰۰ | ۸۶.۷% |
۵۰۰۰ | ۸۸.۶% |
۶۰۰۰ | ۸۹.۹% |
۱۲.۴۴۸ | ۹۵.۰% |
۴۳.۸۳۱ | ۹۹.۰% |
۸۶.۷۴۱ | ۱۰۰% |
برای مثال، طبق این جدول، اگر تنها ۱۰۰۰ کلمه را بلد باشیم، سه چهارم کلمات یک متن یا گفتار، برای ما آشنا خواهد بود. با ۲۰۰۰ کلمه، این عدد به ۸۰ درصد میرسد.
کلمات اضافه و کلمات گرامری
البته تعداد قابل توجهی از این کلمات، کلمات اضافه (یا preposition) هستند. کلماتی مانند “از” و “و” در فارسی و from و and در انگلیسی جزء کلمات اضافه پرکاربرد هستند.
همچنین کلماتی وجود دارند که معنی مشخصی ندارند، بلکه صرفاً یک نکته گرامری دارند. مثل the.
یادگیری این کلمات به روش درست، در ابتدای کار یادگیری زبان سخت است چون معنای ساده و مشخصی ندارند و در جملات مختلف، بین کلمات مختلف به شکلهای گوناگون به کار برده میشوند.
پس بهتر است که با این کلمات شروع نکنیم و یادگیری آنها را به زمانی موکول کنیم که به اندازه کافی اسم و فعل بلد هستیم که بتوانیم آنها را در یک جمله در کنار کلمات اضافه بیاوریم.
اگر فقط کلمات پرکاربرد را انتخاب کنیم و همچنین کلمات اضافه و گرامری را فعلاً کنار بگذاریم، به یک مجموعه لغات پایه میرسیم که همه جا آنها را میبینیم و میشنویم. کلمات پرکاربردی مثل لپتاپ، مادر و خانه را در این لیست میآوریم و از کلمات کم کاربردی مثل زردآلو، عمه و تختهسیاه صرف نظر میکنیم.
بنابراین ما یک لیست حدوداً هزار کلمهای از کلمات پایه داریم که اساس و پایه زبان انگلیسی هستند. یادگیری این کلمات پرکاربرد آسان و ساده است و کاملاً قابل تصور و تجسم کردن هستند و تصاویرشان را به راحتی میتوان پیدا کرد یا ساخت.
این کلمات غالباً کلمات ساده و عینی هستند اما ممکن است انتزاعی هم باشند.
لیست کلمات پایه
لیست این کلمات را در نوشته زیر آوردهایم:
پاسخها