تقسیم هر جلسه، به چند پومودورو
گفتیم که در یک روز، زمان یادگیری را به جلسات و زمانهای ۹۰ دقیقهای تقسیم میکنیم.
سپس یک جلسه ۹۰ دقیقهای یادگیری زبان را به سه بخش ۲۵ دقیقهای تقسیم میکنیم و بعد از هر ۲۵ دقیقه یک استراحت ۵ دقیقهای انجام میدهیم.
احتمالاً با این تقسیمبندی در قالب تکنیک پومودورو آشنا باشید:
به این ۲۵ دقیقه و ۵ دقیقه، یک پومودورو میگوییم. بنابراین هر پومودورو، نیم ساعت است.
بعد از هر ۳ پومودورو، یک استراحت طولانی خواهیم داشت:
پس یک جلسه یا سیکل کامل به این شکل خواهد بود:
به کمک ساعت یا اپلیکشینهایی مانند برنامه Focus To Do میتوانیم پومودوروها را مدیریت کنیم. برای مثال، با یک آلارم و تایمر، از تمام شدن پومودورو فعلی خبردار شویم یا آمار پومودوروها را ببینیم.
دیدن اینفوگرافیکهای زیادی که برای این تکنیک طراحی کردهاند، میتواند به فهم و به خاطرسپاری آنها کمک زیادی بکند.
در اینجا گفته شده که بهتر است پومودوروهای اول را به کارهای مهمتر اختصاص دهیم.
یا بهتر است کارها را به کارهای کوچکتر بشکنیم.
تمرین
قصد دارید از آموخته این درس به چه شکلی استفاده کنید؟
من به طور کلی از این سیستم بهره می برم ولی فکر می کنم به مرور زمان انسان می تواند ظرفیت یادگیری خودش را طولانی تر انجام بدهد
من یک پرسش دارم: تو موضوع قبلی گفته شد که حداکثر ۹۰ دقیقه که شامل ۳ پومودورو میشه درس بخونیم و یادگیری داشته باشیم و بعدش یک استراحت حدود ۱ تا ۳ ساعتی. اما اینجا گفته شده که حداکثر ۴ پومودورو بخونیم و بعدش یک استراحت طولانی(بین ۱۵ تا ۳۰ دقیقه) داشته باشیم. کدومشون درسته؟
تقریباً همه اپلیکیشنها و مقالاتی که در مورد پومودورو وجود داره، چهار تا رو در نظر میگیرن. این میشه دو ساعت.
ولی مطالعات نوروساینس، یک ساعت و نیم رو برای یک جلسه یادگیری پیشنهاد میکنن. برای همین ما در نهایت ۳ رو پیشنهاد میکنیم.
ولی در کل اینها قوانین قطعی نیستن. میتونیم اول همین ۳ رو در نظر بگیریم اما گاهی خودمون اون یکی رو هم امتحان کنیم ببینیم کدوم رو بیشتر میپسندیم
سپاس از پاسختون
در کارهای عملی هم بنظرتون این موضوع صادقه؟ مثلا ادیت ویدئو، آیا وجود این بازه های استراحتی منجر به خلاقیت یا صرفا از گرم بودن اون شخص موقع کار کم می کنه؟
تمام صحبتهای ما اینجا در مورد یادگیری، توسعه مهارت یا به طور کلی تغییر مغز هست.
اصطلاح علمیش که شاید به گوشت خورده باشه نوروپلاستیسیتی (neuroplasticity) هست. یعنی توانایی مغز ما برای تغییر کانکشنها و اتصالات بین نورونها (یعنی رشد و تقویت سیناپسها) در اثر تجربیاتی که داریم.
اما در موردی که شما بهش اشاره کردی، چنین اتصالاتی به شکل قوی وجود داره و درگیر یادگیری نیستیم. حوزه خلاقیت کلاً موضوع متفاوت و پیچیدهای هست. برای مثال ممکنه دور شدن از مسئله، کمک بیشتری بکنه به تمرکز روی آن (سرنخ: Diffuse Thinking)
با این حساب، موضوعی که اینجا گفتیم شاید در این موردی که شما گفتی مطرح نباشه.
البته اگه احساس خستگی بکنیم یا حواسمون پرت شه یا به هر شکلی احساس کنیم مغزمون داره بدتر عمل میکنه، شاید چنین استراحتی لازم باشه.
ممنون از پاسخ و سر نخ هایی که دادین، بله الان متوجه تفاوت این دو شدم.